نگاه

با چشمانت که نه با نگاهت به آتش بکش تمام هستی‌ام را

نگاه

با چشمانت که نه با نگاهت به آتش بکش تمام هستی‌ام را

کشمکش

چیزی ب سال جدید نمونده....و من این روزها شدیدا دارم با خودم کلنجار میرم که اونهایی رو که در حقم کمی تا قسمتی بدی کردند رو ببخشم و هنوز با خودم دارم  کلنجار میرم.....

  

   

خوشبختی٬ عطر مختصر تفاهم است که اینک در سرای تو پیچیده و

 عطریست باقی که از آغاز تا پایان این راه همیشه میتوان بوییدش.

(نادر ابراهیمی)

*فرشته و امین عزیز یکی شدنتان تا همیشه های هنوز تازه*

عزیز با لحظه‌هایت مهربان و وفادار باش٬میگذرد٬میگذرد٬میگذرد. 

این جمله رو تو کتاب *ما عشق را از زمین به بهشت آورده‌ایم* از هیوا مسیح خوندم. 

بدجوری گرفتتم. 

 

من کنکورمو دادم و رفت....خوب و بدشم سپردم دست خدا و سازمان سنجش....ولی شما همچنان به دعا کردنتون ادامه بدید. 

سید مجیب و آقا مصطفی آفرین که باهم دوست شدید.

زندگانیم ساکت است.

جز کار کردن و قدم زدن کار دیگری ندارم.

هوس دیدن مردم را ندارم.

و احساس می کنم که در انتظار چیز تازه و

غریبی هستم که بخش ناسوخته روحم را بسوزاند

می خواهم بیشتر بنویسم، اما نمی توانم

کمی ملولم و سکوت سیاهی روحم را فراگرفته است.

ای کاش می توانستم سرم را روی شانه هایت بگذارم.

(خلیل جبران)

اوج نیاز

دلم یه عصیان حسابی میخواد. 

 

توروخدا کسی با کسی دعوا نکنه. 

در ضمن تبعیدی جان درست اومدی آدرسو ولی دیگه تکرار نمیشه. 

هفته‌ی بعد کنکور دارم.دعام کنید لطفا.