آیا چرخ روز و روزگار بیرحمانه بر مدار ثروت یا همون پول میچرخه؟
لطفا شعار ندید...صادقانه جواب بدید.
متنفرم از تمام دورنگی ها...به امید تنها رنگ مداد دست نخورده ی جعبه ی مدادرنگی هایمان:
سفید
با میل و اراده رفتم سمت کتابخونهام...بیاختیار دستم رفت به طرف کتابی از ناظم حکمت و تصادفی انگشتهام چرخید روی برگهایی و چشمهام ملتمسانه نوشید این شعر رو:
من در دنیای ممنوع زندگی میکنم
و دلم لرزید.
شرمنده که نبودم چندوقت...موسم خراب شده بود یک انسان خیری پیدا شد و برام خرید...وگرنه خودم عمرا پول به این ابزار و ادوات بدم)