نگاه

با چشمانت که نه با نگاهت به آتش بکش تمام هستی‌ام را

نگاه

با چشمانت که نه با نگاهت به آتش بکش تمام هستی‌ام را

برگ آخر

تابستان بی آب و برق 87 هم گذشت.تابستانی که بعضی از شبهاش را مجبور بودیم با شمع بگذرانیم ومن چه کیفی میکردم از این همه تاریکی و سکوت و چه عذابی میکشیدم از گرما و وز وز بی‌امان پشه‌ها.

تابستان تمام شد.و اولین بار بود که متوجه‌ی گذر زمان نشدم.اولین بار بود که غرغر نکردم از روزهای طولانیش و شبهای کوتاهش.خوش گذشت به معنای واقعی کلمه و شاید بهترین تابستون عمرم بود و ازین بابت خوشحالم و شاکر.

آخرین پست کلک خیال هم تو آخرین روز تابستون میگذارم و میرم پی یک زندگی بدون نت بدون صفحه‌ی مجازی و خلاصه واقعی و مریی.

امیدوارم تقدیر هممون تو این شب خوب رقم بخوره.

گوش کن جاده صدا میزند از دور تورا

چشم تو زینت تاریکی نیست

پلکها را بتکان

کفش بپا کن و بیا.

نظرات 16 + ارسال نظر
هیوا یکشنبه 31 شهریور 1387 ساعت 06:52 ب.ظ

کجا ؟؟؟؟؟؟؟ مگه من می ذارم بری ؟؟؟؟؟؟؟ نمیریااااااااا

سید مجیب سه‌شنبه 2 مهر 1387 ساعت 01:13 ق.ظ http://www.ahledel110.blogfa.com

به سلامتی و چه خوب.....
ان شا الله همیشه علی یارت باشه و خدا نگهدارت عزیز دل

توتم سه‌شنبه 2 مهر 1387 ساعت 11:34 ق.ظ http://www.totem.blogsky.com/

خوشحالم که داری می‌ری، واقعا از ته دل خوشحالم کخ صدای جاده رو شنیدی و قصد اوج گرفتن داری تا بالا امیدوارم در مسیری که انتخاب کردی قویتر از جبر زمانه باشی و محکم و راسخ به جلو حرکت کنی بی آنکه پایت بلرزد و لحظه ای بخواهی به عقب نگاه کنی

فره جمعه 5 مهر 1387 ساعت 02:50 ب.ظ

رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل

سید مجیب چهارشنبه 10 مهر 1387 ساعت 12:43 ق.ظ http://www.ahledel110.blogfa.com

عیدتون مبارک

نهال پنج‌شنبه 11 مهر 1387 ساعت 06:06 ب.ظ http://fazmetr.blogsky,com


سلام

امیدوارم حداقل زود سپری شده باشه ...

دعوتت کردم به یه بازی ...فکر کنم خوشت بیاد ...امیدوارم پایه باشی !

مهرناز یکشنبه 14 مهر 1387 ساعت 09:14 ب.ظ http://beautifulsmile.blogsky.com

چقدر زود به برگ آخر رسیدی...
خیلی دلم تنگ میشه

این روزها به این دلتنگی ها فقط "عادت میکنم"...

سید مجیب پنج‌شنبه 2 آبان 1387 ساعت 12:05 ق.ظ

چرا نیستی؟؟؟؟
نگرانتم

هیوا یکشنبه 5 آبان 1387 ساعت 09:53 ب.ظ

شنیدی می گن از دل برود هر آن که از دیده برفت؟
تو دیگه نمی نویسی منم دیگه نمی نویسم. پس این گستاخی رو از من بپذیر که توی لینک دونی نیستی. می دونم ناراحت نمی شی. چون وقتی من تو وبلاگم چیزی ننویسم دیگه مهم نیست که کی تو لینک دونیش باشه. حتما خیلی با ارزش بودی که نقش خیال رو از صفحه دل مجازیم پاک کردم. ولی بهت قول می دم همیشه تو ذهنم یه نقش خیال و یه کلک پر طراوت می مونه. چون دو سال همراهم بودم و بدترین دست نوشته های دنیا رو از یه بابایی که اسمشو گذاشته بود هیوا خوند و حتا یه بار نگفت که « اه. چه قدر بد نوشتی»... همین برام بسه. ولی قول شرف می دم هر وقت دوباره بنویسی بیام و بخونم.

افشین چهارشنبه 8 آبان 1387 ساعت 06:36 ب.ظ http://rooidad.persianblog.ir

[گل] [تعجب] [گل] [تعجب] [گل] [تعجب] [گل] [تعجب] [گل] [تعجب] [تعجب] [تعجب]

افتضاحی دیگر برای روحانیت : فیلم پورنو حاجی گلستانی ?????

سایت moshkan :

واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند

چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند

مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس

توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند [ناخوش] [ناخوش] [ناخوش]

[خجالت] [خجالت] [خجالت] [خجالت] [خجالت] [خجالت] [خجالت]

[گل] rooidad.persianblog.ir [گل] بیا پیشم - منتظرم .. [گل] [بدرود]

سید مجیب شنبه 18 آبان 1387 ساعت 12:54 ق.ظ

احوالات؟
ترک ما گفتی؟؟

آگرین یکشنبه 3 آذر 1387 ساعت 01:47 ق.ظ http://modara.blogsky.com

بابا کجایی نیستی؟؟؟؟
خوبیییییییییییی؟
سر بزن....
نگرانیم....!!!!

میثم سه‌شنبه 19 آذر 1387 ساعت 03:16 ق.ظ http://www.meisamjonam.blogfa.com/

امیدوارم برگردی.
شاد باشی مهربان

سید مجیب چهارشنبه 27 آذر 1387 ساعت 12:36 ق.ظ http://www.ahledel110.blogfa.com

عید عاشقان مبارک

حافی پنج‌شنبه 24 بهمن 1387 ساعت 07:43 ب.ظ http://withoutiso.blogfa.com

سلام.
نمی شناسمتان.
تنها این را می دانم که توتم شما را لینک کرده است و تنها شما را.و این یعنی برایش خاص هستید.خیلی خاص.
وقتی لینک توتم هم اولین لینک اینجا ست یعنی او هم برای شما خاص است. خیلی خاص.
مقصود از تمام این حرفها اینکه توتم حالش خوب نیست.نمی دانم چقدر در جریان هستید و اینکه چقدر می دانید. اما لازم دیدم بیایم و بگویم.توتم حالش خوب نیست.در بیمارستان بستری است. مرخص شده بود دیروز.اما امروز بازهم بستری شد.به خاطر قلبش.
همین.
.

مصطفی مرتضوی یکشنبه 10 خرداد 1388 ساعت 11:59 ب.ظ http://hivanet.blogfa.com

سلام. خوشحالم که دوباره خودتو نشون دادی. نمی دونم الان که اینو واست می نویسم می خونی یا نه؟ ولی کاش نری. بمونی و همیشه پیش ما باشی بنویسی و بخونی.
بعضی وقت ها آدم بعضی کارها رو می کنه بدون اینکه بدونه اون کارش می تونه چه تاثیر بزرگی روی دیگران داشته باشه. سر زدن تو به من هم از اون تاثیرات داشت. خیلی خوشحال شدم. خیلی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد