بوی گل نرگس؟
نه،
که بوی خوش عید است!
شو پنجره بگشا،
که نسیم است و نوید است.
رو، خار غم از دل بکن، ای دوست، که نوروز
هنگام درخشیدن گلهای امید است.
بر لاله از برف برون آمده بنگر،
چون روی تو، کز بوسهی من
سرخ و سپید است.با نقل و نبیدم نبود کار، که امروز
روی تو مرا عید و لبت نقل و نبید است.
گر با دل خونین،لب خندان بپسندی،
با من بزن این جام، که ایام، سعید است!
سال موشیتون قشنگ
میروی نان بخری
چون باز میگردی
دندانهایت را گم کردهای
میروی آب بیاوری
چون باز میگردی
ترا با امعائت دار زدهاند
میروی سیب بخری
چون با سیبی بازمیگردی
زنت را گم میکنی
و او را پاره پاره پشت سر میگذاری
بر دروازهی بیمارستانی که باران آتش آن را ویران میکند...
خروس به هنگام غروب میخواند
و گربهها فریاد بهمنماهی سر دادهاند
مورچهها از شیر خشک آب
بیرون میآیند
موشها بر سیم مردهی برق
این سو آن سو میروند
خوردن تنعم است
و استحمام بلندپروازی
از حفرهات بیرون میآیی
و به ساحل میروی
تا تنفس رایگان را به خاطر آوری
اما چون باز میگردی
در ریهات ترکشی است
عناصر، در هم آمیخته
و زندگی در مرگ
سکنی گزیده است
اگر تو نبودی
اگر رویای تو با من گرم نمیبود
اگر مرا یقین نبود که تو جوانی بیباک زاده خواهی شد
اگر
انتظار تو نبود
بر ساحل فرو میافتادم
همچون بمبی یاوه
که به هدف نخورده است.
(غادة السمان، شاعر معاصر سوری)
پس کی محقق میشود این وعدهی الهی که زمین به بندگان مستضعف خدا به ارث میرسد؟؟؟سرم را که بالا میآورم
نگاه تند و تیز و تلخت چون خنجری آلوده به زهر مرا غرق در خون میکند.
به کدام جرم نکرده مستحق این عذاب سنگینم؟؟؟
بسم الله نور
و انسان را نسبت به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم. مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد. و بار برداشتن و از شیر گرفتن او سی ماه است، تا آنگاه که به رشد کامل خود برسد و به چهل سال برسد، میگوید: « پرودگارا، بر دلم بیفکن تا نعمتی را که به من و پدر و مادرم ارزانی داشتهای سپاس گویم و کار شایستهای انجام دهم که آن را خوش داری، و فرزندانم را برایم شایسته گردان؛ در حقیقت من به درگاه تو توبه آوردهام و من از فرمان پذیرانم».
(احقاف. آیهی 15)