پیرو مطلب گیرای دوست بلاگر تلخ و تندم فیلسوف لال و کمی تا قسمتی سیگاری خودم که باعث شد خودم رو خالی کنم تو این صفحهی مجازی فارغ از هرگونه ترس که شک نکن که سانسور از ترس میاد از خفقان از این همه درد(بخونید مطلب این وبلاگ رو بی واهمه از دست دادن چیزی)
از این دانشگاه آزاد تخمی متنفرم...از جایی که چنان شتر گاو پلنگه توش که مسئول گروه اسم درسامم نمیتونه بخونه بدم میاد....از روند کار اداری ایران که ۱۲ نشده برای ناهار که کوفتشون شه و نماز که مطمءنم ب جای نماز مشغول خود ارضایین شاکیم...از استادای خودم که هیچکدوم وقتی ازشون مشاوره خواستم...کمکم نکردند و یکیشون سرشو کرد تو لپ تاپ لعنتیش و حتی بهم نگاه نکرد و نظر مسخره اش رو داد بیزارم.از این همه حرف٬ وراجی بدون ذره ایی که به عمل نزدیک شه افتادم به استفراغ...از اینکه همه٬جای من تصمیم میگرن و من ِ بیچاره صدام گرفت از بس داد زدم و چشمام خشکید از بس اشک ریختم...از اینکه به همه میگم میخوام یک اگزیستانسیالیست لعنتی شم و بهم پوزخند میزنن و میگن اگه مایه داری از ایران برو...این ادا اصولا به اینجا نمیاد ....مخصوصا به تو٬دلگیرم...
از اینکه لنگ 200000تومان باشی و به هرکی رو بندازی و انقدر قشنگ بپیچونتت که تا یه هفته بعد هم پیچت باز نشه...هی دور خودت فر بخوری...آخر سرم شرمنده شی پیش خدا و بهش بگی:(بی اینکه حتی سرتو بالا بگیری از خجالت)خدا گه خوردم تو از یادم رفتی٬ نیومدم در خونه خودت. وااااااااااااای خدا دستمو گرفتی دمت گرم
ببخشید اگه انقد قاطی پاطی حرف زدم
سلام خانوم عصبانی.
دانشگاه آزاد... جایی که منم مثل تو از نزدیک با مصایبش آشنام.
مرسی از این که خودت رو انقدر راحت خالی کردی و حرف دلت رو زدی. حرف هایی زدی که خیلی هاش ممکنه هم حرف من و هم حرف دل خیلیای دیگه باشه.
لطف عصابانیت به قاطی پاطی حرف زدنشه. داد بزن خودتو خالی کن.
سلام
دوست داری مچ دوستت رو بگیری؟ یا کلی دوست جدید پیدا کنی؟
اگه آره ، فقط کافیه یه سری به Yinviz بزنی.
اگه خوشت اومد هم Yinviz رو به دوستات معرفی کن.
مرسییییییییییییییی
:))
حالا این اگزاستاتانوتوا یعنی چه؟؟؟؟
ان شاءالله که خیره
ولی
اگه می خوای در خارج آدم موفقی بشی باید اینجا به چیزی باشی که اونجا بتونی بیشتر رشد کنی پس فعلا اینجارو بچسب
دوست عزیز! آقای سید مجیب! شما که نمی دونید اگزیستانسیالیسم یعنی چی مگه مجبورید با این لحن و ادا بنویسید؟ اصلن شما مطلب رو خوندید؟ ایشون نوشتن حالشون به هم می خوره از این که به دوستانشون می گن می خوام اگزیستانسیالیست شم و اونا مثل شما می گن اگزیستانسیالیسم چی بید؟(مدل برره ای)
بد نیست به عقاید هم احترام بذاریم. نه؟
منم از این لحنت متنفرم که یکدم میخوای به زمین و زمان گیر بدی
فقط فرافکنی
با چه ذوقی رفتم تو وبت!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ناامیدم کردی همه میدونیم چ قدر همه چیز قاطی پاطیه اینکه دیگه گفتن و نوشتن نداره ه جای اگزیستانسیالیسم رفتی تو کار نهلیسم
دوستاتم مثل خودتن منظورم آقای مرتضوی اگه ادعای احترامش میشه لااقل به نوشته دیگران که سید مجیب هم جزشون احترام بذاره
لم تقولون ما لا تفعلون
در ضمن برو خارج برو پایتخت فرهنگی ایران اسلامی کی بخیل تو که موقعیتشو داری
فرشته خانوم...مث اینکه همچین خوب ملتفت نشدی...اگه مطلب وبلاگ آقای مرتضوی رو میخوندی شاید منظورمو بهتر میفهمیدی.در ضمن بنده خدا که بی احترامی نکرده....بذا دلم خوش باشه که یکی با من هم فریاده.
مشکلات اخیرمو گردن کسی ننداختم فقط در حده یه اعتراض بود...یه فریاد.ازت انتظار بیشتری داشتم....تو که دیگه حکایت روز و شبای منو میدونی خانومه دو شغله.
نه٬ بیام عین همه سران مملکت از گل و بلبل حرف بزنم...بگم همه جا بده فقط اینجا خوبه.
در مورد داشتن شرایط رفتن به اونجاهای قشنگی که فرمودید:
تا یار که را خواهد و میلش به که باشد.
سلام. تو حالت خوبه؟ معلوم هست کجایی؟ بازم رفتی تو کما؟ بی خیال حرفای این و اون. آفتابی شو.
آقای مرتضوی شما درست نخوندی نوشته بنده رو ، اگه می خوای برای زهرا خانوم .... دلیلی نداره به نوشته های دیگران گیر بدی، چون اون قسمت من باب مزاح بود که به رابطه من با ایشون ربط داره.
آخ که از امشب باز رویاهایم، هم، "هم بازی" ندارند
درضمن ادبیاتی که تو این پست بکار بردی انقدر بی ادبانه شروع شده که اولش فکر کردم وبلاگو اشتباه امدم
به نام سلام
آقایون خانوما من از طرف همه عذر میخوام...
من کمتر توهین میکنم و لی اگه بدونی وقتی این ژست رو خوندم چه حس شعفی بهم دست داد ...
انگار جای حنجره من برام فریاد زدی ...
ولی یعد از یه سبک شدن حسابی بازم باید تلاش کرد به جایی که باید رسید؛ رسید... که اصالت در تلاش برای رسیدن
تا سلام ...والسلام