بنفشهایی خوشرنگ
دمیده بود در آغوش کوه از دل سنگ.
به کوه گفتم:
شعرت خوش است و تازه و تر
وگر درست بخواهی من از تو شاعرتر
که شعرت از دل سنگ است و
شعرم از دل تنگ.
( مشیری)
در آستانهی انفجارم.در لحظات لرزش رویاهایم........................
ممنون جالب بودسری هم به ما بزن
مرا بسپار در یادت به وقت بارش باران؛نگاهت گر به آن بالاست...و در رقص دعا قلبت مثال بید می لرزد،دعایم کن که من محتاج محتاجم...!
بروزم اما مسیکه شما...
سلامخوشحالم که دوباره اومدی...کلی دلم تنگ شده بود.
بسیار زیبا بود و به دلم نشست
ممنون
جالب بود
سری هم به ما بزن
مرا بسپار در یادت به وقت بارش باران؛
نگاهت گر به آن بالاست...
و در رقص دعا قلبت مثال بید می لرزد،
دعایم کن که من محتاج محتاجم...!
بروزم اما مسیکه شما...
سلام
خوشحالم که دوباره اومدی...
کلی دلم تنگ شده بود.
بسیار زیبا بود و به دلم نشست