نگاه

با چشمانت که نه با نگاهت به آتش بکش تمام هستی‌ام را

نگاه

با چشمانت که نه با نگاهت به آتش بکش تمام هستی‌ام را

شعر کوه و شعر من

بنفشه‌ایی خوشرنگ

دمیده بود در آغوش کوه از  دل سنگ.

به کوه گفتم:

شعرت خوش است و تازه و تر

وگر درست بخواهی  من از تو شاعرتر

که شعرت از دل سنگ است و

شعرم از دل تنگ

( مشیری)

در آستانه‌ی انفجارم.در لحظات لرزش رویاهایم........................

نظرات 5 + ارسال نظر
مردمک جمعه 13 شهریور 1388 ساعت 12:02 ق.ظ http://MARDOOMAK.BLOGSKY.COM

ممنون
جالب بود
سری هم به ما بزن

سید مجیب سه‌شنبه 17 شهریور 1388 ساعت 12:43 ق.ظ http://www.ahledel110.blogfa.com

مرا بسپار در یادت به وقت بارش باران؛

نگاهت گر به آن بالاست...

و در رقص دعا قلبت مثال بید می لرزد،

دعایم کن که من محتاج محتاجم...!

سید چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 11:05 ب.ظ

بروزم اما مسیکه شما...

مهرناز جمعه 27 شهریور 1388 ساعت 12:37 ق.ظ http://beautifulsmile.blogsky.com

سلام
خوشحالم که دوباره اومدی...
کلی دلم تنگ شده بود.

میترا پنج‌شنبه 20 آبان 1389 ساعت 12:48 ب.ظ http://youngclimbers.blogfa.com

بسیار زیبا بود و به دلم نشست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد