نگاه

با چشمانت که نه با نگاهت به آتش بکش تمام هستی‌ام را

نگاه

با چشمانت که نه با نگاهت به آتش بکش تمام هستی‌ام را

کجاست خانه ی باد؟؟؟

سرورقی: این روزها می خواهی دنبال دانه خردلی آرامش بگردی، اما به تو درختی به هیبت بائوباب که پر از سرگردانی و اضطراب است، میدهد.

 

الهی مدرنیته و تکنولوژی خیر نینه که زندگیهامون را از این رو به اون رو کرد.

می خوام یه جا برم که هیچ نشانه ای از تمدن و مدرنیسم در اون نباشه. هر چند می دونم اونجا را هم نمی تونم تحمل کنم و باز هم  برمیگردم و طعمه ی عصر تکنولوژی میشم، عصری که من و تو رو از هم دور و دورتر کرد و عوضش این یه تیکه زمین مجازی را داد که من بنشینم از راه دور بنویسم و تو از راه دورتر بخونی.

 

قصه ی همیشگی:

در لابلای سطر سطر کتابت غرق شدی، توی افکار و آرزوها و خاطرات دوردستت داری سیر میکنی....که یکدفعه صدای تلفن همراه کسی که کنارت نشته، تو رو پرت می کنه به این دنیا، دنیای...

بابا، تک تک اعضای خانوادتون خوب، اگه نمی خواید تلفن همراهتون را در حالت لرزاننده (همون ویبره خودشون) بذارید، حداقل جون تک تک همون اعضای خانواده تون، یه آهنگ درست و حسابی بذارید تا ما رو بیش از این روانپریش تر نکنه، قربونت کمی هم آروم حرف بزن.

 

الهی مدرنیته و تکنولوژی خیر نبینی که زندگیهامون را از این رو به اون رو کردی.

 

 راستی داشت یادم میرفت:

درخت کوچک من به باد عاشق بود

کجاست خانه ی باد؟؟؟

نظرات 19 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 13 آبان 1386 ساعت 06:33 ب.ظ http://sfandiary.blogsky.com

نصایح ویکتور هوگو

اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
و اگر هستی،کسی هم به تو عشق بورزد،
و اگر اینگونه نیست،تنهائیت کوتاه باشد،
و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی
برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،
از جمله دوستان بد و ناپایدار،
برخی نادوست، و برخی دوستدار
که دستکم یکی در میانشان
بی‌تردید مورد اعتمادت باشد
و چون زندگی بدین گونه است،
برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی،
نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد،
که دستکم یکی از آن‌ها اعتراضش به حق باشد،
تا که زیاده به خودت غرّه نشوی
و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی

شین یکشنبه 13 آبان 1386 ساعت 08:24 ب.ظ http://mansh.blogfa.com

سلام ....
خیلی جالب بود ..
دقت کردی می ری تو اتوبوس که می شینی می بینی لز هر طرف یه بوق بلند می شه ...
بوق بیغ .. جیغ ... سوت ... بوت ... بوس ... لوس ...
خلاصه می فهمی همه یه گوشی تو جیبشونه ...

جالب بود ...
خوشم می اومد .. بازم پیشم بیا .. خوشحال میشما!
شاد باشی ...

هیوا یکشنبه 13 آبان 1386 ساعت 08:55 ب.ظ http://www.ariyanet.blogsky.com

حرفت که حقه . ولی اگه از ادبیات خاصی که داری استفاده می کردی بهتر نبود ؟

احسان یکشنبه 13 آبان 1386 ساعت 10:40 ب.ظ

سلام
ببینم درچه افکار و خاطراتی غرق بودی که صدای زنگ موبایل مغشوشش کرد...(بازم نیشخند)
چه خبرا دیگه؟
این وسیله ی مدرنتون درست نشد ه هنوز؟(اینجا چشمک بهتره)
(این آخرم چند تا گل می ذارم برات با از اون آدمکا که قلب از دهنش اومده بیرون)(نیشخند بازم)

تبعیدی دوشنبه 14 آبان 1386 ساعت 11:03 ق.ظ http://tabiedi.blogsky.com/

سلام، حالت خوبه خوبی؟ مر۳۰
من هم خوبم
در مورد کامنتی که گذاشتی باید بگم من حقیقت نمی دونستم این وب برای شما است والبته جز همونی که به شما گفت هیچ کس نمی دونه من تبعید شدم
نتیجه: کسی منو اجبار نکرده به نقش خیال سربزنم والبته دوست هم ندارم شما به اجبار به ملاقات تبعیدی بیای چون من به تنهایی و تاریکی و ... عادت کردم ، پس اگر اجبار نبود بیا و به کسی که به تو اجبار کرد اجبار کن که خودش بیاد.

[ بدون نام ] دوشنبه 14 آبان 1386 ساعت 11:11 ق.ظ

سلام


تبعیدی دوشنبه 14 آبان 1386 ساعت 12:07 ب.ظ http://www.tabiedi.blogsky.com/

دوباره سلام آمدم بگم اگه دلت گرفته تو هم می ‌خوای بری یه جای تنها کویر و انتخاب نکن که من هنوز چشمانم از خاطره ریگ پر است

شین دوشنبه 14 آبان 1386 ساعت 07:26 ب.ظ http://mansh.blogfa.com

سلام ....
خوبی ...
من عاشق دوست جون پیدا کردنم ...
واسه همین تا یکی می گه با من دوست می شی می دوم و خفتش می کنم نکنه پشیمون شه ! ها ها ...
اومدم تورو هم بگیرم نکنه فرار کنی ...
میخوام دوست جونم بشی ! هاها ...
شاد باشی ...
بازم پیشم بیا ...
بای !

seulement سه‌شنبه 15 آبان 1386 ساعت 02:21 ق.ظ http://seulement.blogfa.com

سلام.
چطوری ؟
خوش می گذره البته با مطلبی که زدی ...؟!!!
باوفای بی وفا یعنی چی ؟
صنعت ادبی جدیده یا این که خواستی نه سیخ بسوزه نه کباب؟؟!!!
مطلبت خیلی خوب بود جدا لذت بردم همراه با یک تلمیح عالی..
باز هم منتظرتم و امیدوارم که همیشه عالی باشی...
a bien tout

پلنگ صورتی سه‌شنبه 15 آبان 1386 ساعت 03:32 ق.ظ http://beautifulsmile.blogsky.com

سلام
ممنون که منت نهادی و به وبلاگ من سر زدی!
از وبلاگ خوشم اومد...
کارت درست...

پریدری سه‌شنبه 15 آبان 1386 ساعت 10:14 ق.ظ

تلخ!

فرشته سه‌شنبه 15 آبان 1386 ساعت 02:02 ب.ظ

سلام واقعا تحت تأثیر قرار گرفتم پس من هم با تو یکصدا فریاد میزنم ای تکنولوژی بد ای خانمان برافکن الهی که شامپو بره تو چشمات
وتو ای مدرنیته چی میخوای از جون ما چرا دست از سرمون بر نمیداری نیا دنبالمون بذار ما هم مثل نیکانان عصر حجرمون حال زندگی غیر ماشینیمونو ببریم (به قول احسان اینجا زبون درازی) البته میدونم کشمش دم داره و من باید بگم آقا احسان

آخه تو که اینکار نیستی چرا خالی میبندی؟؟ چه جوری روت میشه تو چشم مدرنیته نگاه کنی تو که تا همین دیشب از فراقش نه نون داشتی نه آب!!
درباره مطلب دوم هم امیدوارم نوکیارو بخری و بعد ببینم زنگ موبایل و ادا اصول بلوتوثت چه بدبختایی رو از عالم رویاشون بیرون نمیکشه؟!!!
نکن اینکارو

احسان سه‌شنبه 15 آبان 1386 ساعت 08:33 ب.ظ

سلام
به به قالب جدید مبارک باشه
می گفتین چشم روشنی بیاریم براتون
بعدم اینکه چه خبره اینجا واقعا؟(نگاه مشکوک)
فکر می کنم استراق سمع داره میشه(نیشخند)
نقشی خانوم مواظب باش
به فرشته هم باید بگم(استثنائا این کشمش دم نداره) که اگر تکنولوژی نبود که اصلا احساسی نسبت به کسی به وجود نمیومد که در فراقش قرارو از دل ببره(چه ادبی شدا)
بازم قالب جدید مبارک

راد چهارشنبه 16 آبان 1386 ساعت 12:49 ق.ظ http://www.halgheh3.blogfa.com/

نمی دونم شاید بعضی پست مدرن ها راست میگن که ضررهای مدرنیه از نفعش بیشتره.


شاد باشی

هیوا چهارشنبه 16 آبان 1386 ساعت 03:14 ق.ظ http://www.ariyanet.blogsky.com

تو به من خیلی لطف داری. شاید این به خاطر نزدیکی روحیه ما باشه . به هر حال هیچ وقت فراموش نخواهم کرد این همه لطف تو رو .

احسان چهارشنبه 16 آبان 1386 ساعت 05:03 ب.ظ

بیا مرا ببر ای عشق با خودت به سفر
مرا زخویش بگیر و مرا زخویش ببر
دلم ز دست زمین و زمان به تنگ آمد
مرا ببر به زمین و زمانه ای دیگر

seulement پنج‌شنبه 17 آبان 1386 ساعت 12:02 ق.ظ http://seulement.blogfa.com

سلام
وقت بخیر
قالب جدید مبارک
آپم
دوست داشتی سر بزن خوشحال می شم...

شین پنج‌شنبه 17 آبان 1386 ساعت 04:09 ب.ظ http://mansh.blogfa.com

سلام ....
...
رو کم کنیه ؟
منم کم نمی آرم ...

راستی چرا عوض شدی؟ این قالبتو می گم ...
من که دوسش دارم مبارکه .. ان شاء الله به پای هم پیر شید ! هی ها ها هاهاها !‌
بگذریم ...
من یه سوال از کودکیذهنمو مشغول کرده ...
نمی پرسم! بی خیال ...
شاد باشی ...
بای! تا بعد!

فره قله چهارشنبه 30 آبان 1386 ساعت 11:51 ق.ظ

سلام عزیز غرغرو. اخه عزیزم چرا از زمین و زمان ایراد میگیری. چرا قشنگ بهش نگاه نمیکنی؟؟؟
مثلا تصور کن داغون و خسته از دانشگاه رسیدی خونه بعد ماشین لباسشویی هنوز اختراع نشده و تو باید لباساتو با دست بشوری حالا اتو کردنشم به کنار.چه زیبایی در سخت زندگی کردن وجود داره؟؟؟تکنولوژی اومده تا تو رو خوشبخت کنه خوب تو هم ازش لذت ببر.مهم اینه که به هرچیزی چطوری نگاه کنی...
رنگی یا سیاه و سفید...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد